بعنوان جدیدترین راه حل برای مشکل اضافه وزن دو هفته پیش تو کلاس ورزش ثبت نام کردم و به مدت ۵ روز کاری هر روز عصر می رفتم کلاس و از اونجایی که خوش شانسم همزمان یکدفعه کارای شرکت ترکیدند و همشون ریختن رو سر من. (تا چند روز قبلش همش تو اینترنت ول می گشتما.)
از یکشنبه پیش هم که خونواده مخمل (این اسم تصویب شد.) اومدن تهران و خونه ما مهمونن هم کلاس ورزش تعطیل شد و هم اینترنت گردی. فقط کار و خونه داری. ولی بعد از مدتهای طولانی تصمیم گرفتم یه مطلبی تو وبلاگ بنویسم. هر چند که امروز هم کلی سرم شلوغه ولی دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود مخصوصا که خواهر جونام هم دیگه اینجا رو زیاد تحویل نمی گیرن.
خونواده همسر هر چقدر هم که مظلوم و بی آزار باشند ولی موندن یک هفته ای شون تو خونه عروسی که هم شاغله و هم طاقت مهمونه نیم روزه رو نداره باعث افسردگی بسیار میشه. به این افسردگی اضافه کنید بی خوابی های شبانه این عروس رو که بخاطر خواب سبکش تا صبح ۲۵ دفعه از خواب می پره. البته خبر خوش اینه که اگه وضعیت جوی اجازه بده امروز میرن .
واه واه که چه عروسای بدجنسی پیدا میشنا.
وقتیایی که وقت ندارم تو وبلاگ چیزی بنویسم کلی مطلب تو ذهنمه ولی همین که میام تو http://www.blogfa.com/ همه چی میپره ولی چند تا مورد تو ذهنم هست که هیچکدوم به هیچکدوم ربطی نداره:
- نونوچه بعد از سال ها بلاخره پنجشنبه از پایان نامه اش دفاع کرد و لیسانس معماری گرفت. نونوچه جونم خیلی خیلی تبریک میگم. حالا دیگه هیچ بهونه ای نداری و ما بی صبرانه منتظر اولین خواهرزاده مون هستیم. فقط بی زحمت دختر باشه.
- چند روز پیش یه ایمیل داشتم که توش چند تا جمله قصار نوشته شده بود و یکیشون جواب به یکی از بزرگترین مشغله های ذهنی کل بشریت و من از بچگی تا حالا بوده. "علم بهتر است یا ثروت" جواب این سوال که نمی دونم از ذهن کدوم نابغه ای تراوش کرده اینه : "داشتن علم بهتر از داشتن ثروت است ولی نداشتن ثروت بدتر از نداشتن علم است" حالا به نظر شما علم بهتر است یا ثروت؟
- به یه نکته ای توجه کردید؟ تو هر دو تا برنامه فیتیله شبکه دو رنگین کمون شبکه پنج هر دفعه یه تعداد بچه کوچولوی ناز و مامانی دعوت میشن. از چند وقت پیش به این طرف دخترایی که تو این برنامه ها هستن از بچه دوساله بگیر تا بزرگتر روسری سرشونه. قبلا اینطوری نبود و بچه های بزرگتر فقط روسری داشتن. الان چند وقته که بچه های کوچکتر (حتی سه - چهار ساله) هم روسری سرشون و از اون مسخره تر اینه که چون خیلی از این بچه ها از قبل روسری ندارن خود برنامه ها روسری های رنگی رنگی طراحی کردن که سر این بچه های بخت برگشته می کنه. این دفعه به قیافه ها دقت کنید. جنس این روسری ها خیلی لیزه و بعضی از این بچه ها عادت ندارن. ولی نکته جالب اینه که این روسری ها (که یه چیزی بین روسری و مقنعه است طوری طراحی شدن که حجاب اسلامی کاملا رعایت میشن و این بچه ها هر چقدر هم که باهاش ور میرن بازم ممکنه روسری کج و کوله بشه ولی این حجاب اسلامی خدشه دار نمیشه. حالا سوال من اینه که اخه وقتی دینمون میگه دختر از ۹ سالگی به سن تکلیف میرسه این همه افراط برای چیه؟ چرا باید یه دختر چهارساله این روسری رو سرش کنه؟
- در آخر می خوایید آخر و عاقبت عروسی که کلاس ورزش می رفت و بعد ولش کرد و در خدمت خونواده بود رو بدونید؟ دیشب رفته رو ترازو و متوجه شده یک کیلو به وزنش اضافه شده.
۷ نظر:
سلوووووووووووووم
1- گرفتن لیسانس معماری=بچه دار شدن قطعا این یک رابطه تساوی صحیح نیست
2- اگر قضیه حجاب رو از دید مادر شوهر محترمت بررسی کنی متوجه میشی که نه تنها روسری بلکه لباس آستین بلند هم برای بچه ها واجبه
3- بورو خدارو شکر کن که مادر شوهرت مثل مادر شوهر مریم نیست
1- این یک رابطه تساوی صحیح نیست ولی نسخه ای که کلوچه همراه مادر شوهر من برای شما پیچیدن که مورد تایید مامان خانم اون هم با درنظر گرفتن شرایطی خاص قرار گرفته
2- بیچاره زیزیلی و بیچاره بچه های این کشور
3- واقعا از این نظر خدا رو شکر می کنم. اگه مادر شوهر من مثل مادر شوهر مریم بود که سر یه روز یا من باید از خونه می رفتم یا اون (که با شناختی که از ایشون دارم من پیش مامانم بودم.
ولی نکته اینه که فکر کنم مریم هم باید شکر کنه که خواهرش به اندازه نونوچه جون من پاچه خوار نیست.
بیچاره زیزیلک که هیچی از کامنت های من و تو متوجه نمیشه که البته این یه تنبیه برای سرنزدنش به اینجا.
manam daghighan mikhastam begam ke maryam kie? baghiyeye comento taghriban tonestam hads bezanam. maryame khorshid khanom?
noonche joonam mobarake mobarak, shirini talabe man.
man in rooza kheyli saram sholughe va computeram nadashtam, vase hamin peydam nabood hala dobare peydam mishe.
rasti zizili joonam, taklife onayi ke 10 sale pish lisans gereftan chie?
اونایی که ده سال پیش لیسانس گرفتن مشمول مرور زمان شدن.
چیزی که نمی دونی اینه که جمعه نونوچه اینا خونمون بودن و مامان مخمل به من گفت که از روز اول که ما رو دیده این نونوچه یه چیز دیگه بوده. خانومه خانوم. حجابشم همیشه از من کامل تر بوده و دقیق تر و همیشه هم آستینش بلنده.
بعد هم گفت تو هم از این به بعد باید آستین بلند بپوشی و حجابت رو بیشتر حفظ کنی.
البته من هم کم نیاوردم و گفتم نونوچه دختر خلفه مامانیه.
حالا خودت قضاوت کن. آخه آدم اینقدر پاچه خار و زیراب زن.
ajab namardiyiye ha! in mamane makhmal khan agar midonest in noonche chikareha bid az in harfa nemizad! pachekhar tar az in noonche faghat hamon koluchast!
bichale zizili ke harchi mishe kase kozeha saresh mikshane!
(صورتک گریه)
nazi nazi
ارسال یک نظر