تاحالا شده حرفی زده باشید و منظوری نداشته باشید ولی دوستانتون به بدترین وجهی در موردش قضاوت کنن؟
تاحالا شده احساس کنید دوستی در ایجاد یه فاصله بینتون مقصره و یا در موردی کم کاری کرده و بعد ببینید که نخیر بدهکار هم شدید. همچین دست پیش رو میگیره که بیا و ببین.
تاحالا شده یه دفعه متوجه بشید که دوستون براساس یکسری استنتاج غلط از شواهد، براساس اوهام و تصورات، در مورد شما قضاوت کرده و محکومتون کرده؟
تاحالا شده . . .
نمی دونم چرا ما آدمها عادت داریم راجع به دوستان و اطرافیانمون خیلی زود قضاوت کنیم و بدتر از اون اینه که خیلی از ما عادت داریم براساس این قضاوت و بدون هیچ محاکمه ای طرف رو محکوم هم بکنیم و حکمش رو غیابی هم صادر کنیم.
ای کاش ما آدما می فهمیدیم که این صدور احکام در مورد دوستان و اطرافیان چه زخمهایی رو می تونه به روح محکومین وارد کنه.
البته من از آدمای دسته اول هستم ولی خوشبختانه از آدمهای دسته دوم نیستم. من بخصوص در برخورد با آدمهای تازه، خیلی زود در مورد طرف قضاوت می کنم و معمولا هم قضاوت منفی ولی به طرف این فرصت رو می دم که از خودش دفاع کنه. به نظر من زمان بهترین قاضیه و بهتره که تمام کسانی رو که محاکمه می کنیم برای تجدید نظر بفرستیم به دادگاه اون.
* * *
بعضی ها معتقدند که وقتی رابطه ای خراب میشه باید راجع بهش حرف زد اون هم بدون رودبایستی و تازه باید آب و تاب مشکلات رو هم زیاد کرد ولی نمی دونما شاید از نظر منطقی حرف درستی باشه ولی من همیشه یاد حرف بابام می افتم که میگف لجن رو هر چی بیشتر بهم بزنی بوش بیشتر درمیاد.
اگه در همون لحظه اول حرفتو بزنی منطقی و قابل قبوله ولی اگه صبر کنی دوسال هی همه چی جمع بشه و تو این مدت هم چون سوبرداشت کردی و براساس قضاوت های نادرستت در اول کار، برخوردهای عجیب غریب کنی، کار همچین خراب میشه که دیگه بوی بدش رو نمیشه جمع کرد. مخصوصا اگه تو آدمی باشی که متوهم باشی و با میس مارپل بازی یا پوآرو بازی بخوای دائم مچ طرف مقابلت رو بگیری.
راستش در مورد خودم زیاد این موارد پیش اومده چون برخلاف بعضی ها که بعد ده سال دوستی بهشون به شوخی یا جدی بگی بالای چشمت ابرو بهشون بر می خوره، سعی کردم تو رابطه با آدما و بخصوص دوستام سعی کردم راحت باشم. تا مورد شدید و حادی نباشه به دل نمی گیرم فکر می کنم دوستم هم همینطوریه که متاسفانه نیست. خب برای من این مسئله شده امری طبیعی و این دل صاب مرده هم که دیگه تیکه تیکه است ولی این وسط دلم برای مخمل بیچارم می سوزه.
نکته جالب این وسط برخورد مخمل با یه همچین مسئله از نظر من غیر قابل بخششی بود. البته همون موقع خیلی ناراحت شد ولی ده دقیقه سکوت کرد و بعد ده دقیقه که شروع کرد به حرف زدن من دیدم که خیلی راحت با این مسئله کنار اومده و بعدش هم از نظر اون مسئله تموم شده بود.
نمی دونم شاید این یکی از موارد تفاوت بین خانوم ها و آقایون باشه. من هم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و هم خیلی دلم براش سوخت چون حداقل من از دلش خبر داشتم و . . .
در انتها این هم اضافه کنم که بابای خدابیامرزم تو چنین مواردی همیشه دوتا بیت جالب برامون می خوند که در تضاد با هم بودند و من از طرفدارن عقیده مطرح شده در بیت دوم هستم.
اولی:
رشته محبت تو پاره می کنم شاید گره ای خورد نزدیک تر شود
دومی:
چون رشته گسست می توان بست لیکن گره ای درمیان هست
حالا تصور کنید این رشته از چند جا به امید نزدیک شدن پاره بشه و گره های مختلف توش بیفته. دیگه اونوقت حالی به آدم می مونه؟ احوالی به آدم می مونه؟
پ.ن. این پست رو بلافاصله بعد از گذاشتن پست قبلی که کسی بهش توجهی نکرد، شروع کرده بودم ولی بخاطر فشار کاری آخر سال تا امروز نتونستم تکمیلش کنم.
۲ نظر:
akhey, zizili joonam, to chera ghose dari? ki aziatet karde biam bokoshamesh? hamon khanomo aghayi ke ghablanam aziatet karde boodan?
mikhay behet zang bezanam, darde del konim?
sibak mige, az ghole doctor "A" joonam, ke farghe davaye beyne khanoma va ghayon ine ke aghayon mesle chand ta shir sare goosht dava mikonan, gosht ke tamom shod, dige davashonam tamome, vase hamin davahashon kotahe, vali khanoma hata agar manafeye moshtaraki ham nadashte bashan, bazam momkene davashon beshe,
man nemidonam in harf cheghadr doroste, vali aksare aghaha, zood davashon yadeshon mire, hata agar avalesh kheyli khashen boode bashe, man ino barha to raftaraye sibak didam :)
bichare makhmal khan, delam kabab shod, veleshon konid in adama arzesh nadaran,.
man modatie mikham post benevisam yadam mire, say mikonam ta akhare hafte ye chizi benevisam
boooooooooooooooooooooooooooooooooooooooos
ولی امان از آقایی که تو این مورد اخلاق خانوما رو داشته باشه.
ارسال یک نظر