این کلاس بدنسازی که میرم مربیمون بهمون یه برنامه داده که کلش یه چیزی بین 5/2 تا 3 ساعته و باشگاه تا ساعت 5/4 برای خانومهاست. خب من هرچی دیرتر برم از جیب خودم رفته ولی همیشه هم "باز مدرسه ام دیر میشه"
خلاصه امروز ساعت 2 مثل یک بانوی مرتب از سر کارم بلند شدم که برم کلاس ورزش. یه دفعه داشتم موبایلم رو میذاشتم تو کیفم که دیدم چک بیمه تو کیفمه و یادم رفته امروز ببرم. مجبور شدم قبل کلاس برم بیمه. تو راه سر چهار راه چراغ که سبز شد اومدم بپیچم به چپ از سه تا ماشین راه گرفتم که یه دفعه دیدم یه راننده مسخره تو لاین آخر داره گلوله میکنه و میاد و من در آخرین لحظه وایستادم که تازه بی . . . ر (سانسور شد) طلبکار هم شد. خب آخه چراغ من هم سبز بود. تازه اگه راه نگیری شش تا چراغ وایستادی همه هم شاکی میشن که خانومی نمی تونی راه بگیری حالا اگه آقا بودم اون مسخره هم جرئت شاکی شدن نداشتا.
با اعصاب خرد رفتم جلوی بیمه که دیدم جای پارک نیست. ماشینا ته اون خیابون که بن بسته همه عمود میذارن یه ماتیزه (که فکر کنم راننده اش خانوم بوده ) افقی پارک کرده و جای سه تا ماشین رو گرفته. با بدبختی جای پارک پیدا کردم. رفتم بیمه هم علاف شدم و بعد هم کله کردم باشگاه. بلاخره رسیدم دم باشگاه. اینقدر استرس داشتم و اعصابم خرد بود (هر چی هم فکر کردم نفهمیدم برای چی اینطوریم.) که نمی دونم چرا خنگ شده بودم و نمی تونستم برای پارک کردن ماشین تصمیم بگیرم.) نمی تونم توضیح بدم چطوری ولی مغزم کلید کرده بود. بلاخره پارک کردم و طبق قوانین باشگاه نباید جلوی پارکینگ مردم پارک کنیم. نصف صندوق عقب ماشین جلوی در خونه کنار باشگاه بود. رفتم تو پرسیدم گفتن اینجا اصلا پارکینگ نیست ولی صاحبش که یه پیرمرده حساسه و ماشین رو ممکنه پنچر کنه. مجبور شدم جاشو عوض کنم. خلاصه کلی وقتم سوخت.
اومدم بیرون به جان خودم و شما گفتم دختر جون حواست رو جمع کن و بعد هم تصمیم گرفتم رسیدم شرکت حتما صدقه بدم. (صندوق محک فکر کنم خراب باشه) پیچیدم تو خیابون دیدم چراغ قرمزه. همین که آروم داشتم می رفتم طرف چراغ شروع کردم به گرفتن شماره مخمل. یه دفعه ضبط شروع کرد به سوت کشیدن. خم شدم که ضبط رو خاموش کنم سرم رو بلند کردم و . . .
فقط دیدم چسبیدم به یه وانت و همون لحظه . . . اصلا نمی دونم وقت کردم ترمز کنم یا نه.
چشمتون روز بد نبینه جرئت نمی کردم بیام پایین. فکر کردم ماشین داغون شده. نمی دونم چرا خنده ام گرفته بود تا به خودم جرئت بدم و خودمو جمع و جور کنم و ماشین خاموش کنم آقای راننده وانت و دوستش اوضاع رو بررسی کرده بودن. من که پیاده شدم و خیلی خوشحال دیدم که ماشین من سالمه. چراغ کوچولوهای سپر یکیشون خرد شده بود پلاک یک کم تاب برداشته بود ولی سپر سالمه سالم. که جا داره همین جا به شرکت محترم سایپا و اقای بذرپاش تبریک بگم. ) البته اومدم شرکت و بهتر که بررسی کردم دیدم زیر چراغ جلو سمت شاگرد هم رفته تو و عکس سپر وانته هم افتاده رو سپر من
چشمتون روز بد نبینه سپر وانت مزدا داغونه داغون شده بود و اقاهه هم میگفت باید عوض شه. قیمت 40-50 تومن.
حدس بزنید بار ماشین چی بود. یه LCD و میزش (که میزه بدون بسته بندی بود) و یه کارتون دیگه که فکر کنم ضبط بود. خودشون سکته کرده بودن تا در عقب رو باز کنن و چک کنن ولی خدا رو شکر بار سالم بود.
خلاصه کلی چونه که بریم بیمه یا زنگ بزنیم بیمه سیار و یا زنگ بزنیم 110 یا زنگ بزنیم ساپیا یدک که همون جا من نقدی حساب کنم و من هم 50 دفعه زنگ زدم به مخمل و مخمل هم میگفت مگه سپر چطوری شده. خب صافکار در بیاره و اصلا زیر بار نرو و . . . تازه یه مهمونه خیلی مهم داشت و نمی تونست بیاد اونجا. آخر زنگ زدن به 110 ولی کو 110. یه نیم ساعت علاف بودیم ولی خبری ازشون نشد که نشد.
اون بدبختا تو سر خودشون میزدن (بارشون دیر شده بود) من راحت نشسته بودم تو ماشین و اون ضبط لعنتی رو گوش میکردم و حالا این وسط دزدگیر ماشین من اتصالی کرد و هی در قفل میشد و هی باز میشد که آخرش در یک اقدام انقلابی باطریشو در آوردم.
آخر سر من زنگ زدم به مزدا یدک و قیمت گرفتم (51500) و به آقاهه گفتم که اینطوری شده و گفت که باید سپر عوض بشه. زنگ زدم به مخمل و مخمل گفت نقدی حساب کن و آقای وانتی رو آوردم جلوی شرکت و مخمل اومد پایین نقد حساب کرد و اون بیچاره ها هم رفتن. اصلا چرا اون بیچاره ها؟ من بیچاره ام که کلی پیاده شدم تازه آبروم جلوی همکارام و مهمون مخمل رفت
50 تومن،50 تومن ناقابل پرید تو یه چشم بهم زدن و در فاصله خفه کردن ضبط ماشین اون هم بخاطر حرف زدن با موبایل. این همه بهتون میگن تو رانندگی با تلفن همراه حرف نزنید تو گوشتون نمی ره که نمیره.
از وقتی اومدم شرکت مخمل رفت با مهمونش تو جلسه و من هم زنگ زدم به مامان خانوم که بهش بگم شاهکارمو که نبود. من هم که دل نازک اول ایمیل زدم به زیزیلک و بعد هم اومدم اینجا نوشتم که اقلا دلم یک کمی خنک بشه.
همین دیگه این بود خاطره امروز ما.
*******************
پ. ن. ۱: با احتساب امروز تو عمرم دو بار تصادف کردم که هر دوبار با وانت بوده. تو اولی ماشین خودم له شد و تو دومی وانته.
پ.ن. ۲: زیزیلک خانوم در جواب کامنت خصوصیت که باید بگم نه اینکه خیلی اینجا رو آپ می کنید باید هم از داشتنش خوشحال باشید. (گفتم که تصادف کردم اعصاب ندارم)
پ.ن. ۳: اینقدر بهم نگفتید که (، ) رو چطور میشه نوشت که خودم کشف کردم. چطوری؟ خب تو Auto CAD هم همینطوری نوشته میشه : Shift + 7
پ.ن.۴: این هم از سالگرد ازدواج من و مخمل.
۳ نظر:
امروز بعد برای اولین بار بعد از تصادف رانندگی کردم (البته اون روز هم تا دم شرکت اومدم تازه مصدوم هم پشت سر من بود.) خیلی احساس بدی بود. سر همون چراغ قرمزه از هولم نزدیک بود دوباره تصادف کنم.
خیلی بدید که دلداریم ندادید
bichare zizili, ghose nakhor makhmal peydash mishe be dadet mirese (khob hala ke chand rooz gozashte hatman peydash shode dige. ) man koli delam vase ranandegi tang mishe. albate na ranandegi to iran. ye chize bahal mikhastam benevisam ke hey yadam mire. hala yadam omad minevisamesh. in noonche kojast pas dige kelasesh balast inja nemiad?
خوب من که بودم ! مگه من هر وقت نق دارم به تو زنگ نمی زنم . چی شد که حتی یاد منم نبودی ؟
تازه گفته باشم نظر خصوصی موصوصی نداریم
ارسال یک نظر