۱۱ مرداد ۱۳۸۸

PLSSSSSSSSSSSSSSSSSS STOP IT

یکی از دردناکترین تجربه های زندگی دیدنِ شکستن یک مرد و شنیدن صدای این شکستنشه. اونم مردی که لبخندش برات تصوری از انرژی مثبت و شادی کودکانه بود.خیلی از ما دیشب این تجربه رو داشتیم. ولی ای کاش که اون مرد بدونه که هنوز پیش ما همونقدر عزیزه و شاید عزیز تر از قبل
پ.ن. ا : در همین ارتباط، اینجا رو بخونید
پ.ن.2: این عکس رو از وبلاگ خانوم زیگزاگ برداشتم که اونم از یه جای دیگه قرض گرفته بود.
پ.ن.3: نونوچه ازم نخواه که غمگین ننویسم چون قلبم شکسته

۲ نظر:

zizilak گفت...

:(

زیزیلی گفت...

شرایط زندان فوق العاده خوب است اما تو باور نکن
:(