انگیزه اولیه داشتن این وبلاگ هونطور که قبلا گفتم (شاید هم نگفتم) نوشتن از تجربیاتم در زندگی بخصوص از تجربیات تلخم در ادارات مختلف که باهاشون سرکار داشتم و دارم، بود.
یه روز که از بیمه برگشته بود در حالیکه کارم حسابی گره خورده بود و عصبانی بودم، آقای همکار بغل دستیم به من پیشنهاد کرد که تو یه وبلاگ این خاطرات رو بنویسم و همونجا ایده اولیه ایجاد شد.
بدون داشتن هیچ منظور سیاسی باید بگم به نظر من و بسیاری دیگه از ارباب رجوع ها فساد اداری تو کشورمون رشد صعودی داشته و از بد روزگار این رشد تصاعدی بوده و هست. قبول دارم که هر کدوم از ما سهمی در افزایش این فساد داریم چه کارمندای محترم و چه من ارباب رجوع که حاضرم رشوه بدم که کارم راه بیفته ولی هر چی فکر می کنم نمی تونم به نتیچه برسم که چطور میشه جلوی این وضع رو به عنوان یک ارباب رجوع گرفت.
شاید اگه روز اول به من می گفتن که با رشوه کارت راه میفته من تحت هیچ شرایطی زیربار نمی رفتم ولی به تدریج و بعد از سرگردانی فراوون تو راهروهای اداره ها باید اعتراف کنم که به تدریج جزیی از این بدنه فاسد شدم و حاضرم طرف مستقیم بهم بگه چقدر می خواد که کارم راه بیفته. وضعیت اینقدر خرابه اینقدر خرابه که اگه کارمندی بدون هیچ چشمداشتی و بدون سرگردون کردن و پیچوندن من، همون اول کار، کارم رو راه بیاندازه و یا با یه راهنمایی درست مشکلم رو حل کنه و نه حتی از اون ساده تر با روی خوش با من برخورد کنه، باور کنید من شک می کنم و از اینکه در عوض این وظیفه اش چیزی ندارم که بهش بدم احساس عذاب وجدان می کنم.
اوضاع اینقدر خرابه که در خیلی مواقع وقتی پروژه ای به شرکتت پیشنهاد میشه، شخص پیشنهاد دهنده از روز اول درصد خودش رو تعیین میکنه و تو البته حق انتخاب داری که کار رو با احتساب درصد طرف قبول کنی و بتونی امور شرکتت رو پیش ببری و یا نه جانب درستکاری رو نگه داری و از قبول کار سرباز بزنی.
از این مقدمه طولانی بگذریم و بریم سراغ اصل مطلب:
با وجود اینکه همه به فساد اداری پنهانی معترفیم و همونطور که گفتم خیلی از ما جزیی از اون شدیم ولی درخواست رشوه بصورت علنی و کتبی از عجایبی بود که چند روز پیش برای اولین بار باهاش روبرو شدیم.
قضیه از این قراره که ما کارفرمای نگو و نپرسی داریم که کارفرمای سه تا از پروژه های شرکتمونه. اخیرا تغییر و تحولی در دپارتمانی که ما مستقیم باهاش کار می کنیم بوجود اومده و رئیس اون دپارتمان عوض شده. بگذریم از آزار و اذیتهای قبلی ها و مشکلاتی در مورد پروژه ها داریم و سنگ اندازی هایی که میشه.
دو روز پیش مخمل که رفته بود اونجا نامه ای رو با امضای رئیس جدید دپارتمان آورده با مضمون زیر:
به: شرکت محترم . . .
سلام علیکم
با عنایت به اینکه آن شرکت محترم تا این تاریخ مشاور طراحی سه پروژه این دپارتمان می باشد لذا به منظور تجهیز دفتر فنی این دپارتمان خواهشمند است دستور فرمائید در اسرع وقت وسایل مشروحه ذیل خریداری و تحویل این دپارتمان گردد.
امضا
رئیس دپارتمان
1- فکس مناسب یک دستگاه
2-لایترهای رنگی
3-سرویس رومیزی 3 دست
4- مداد تراش رومیزی 2 عدد
خدائیش شما بودید چه حالی بهتون دست می داد؟ ما که اولش کلی خندیدیم و بعد یه حساب کتاب سرانگشتی کردید و دیدیدم که یه چیزی حدود 250 تا 300 تومن هزینه داره و بعد سعی کردیم یه طوری از زیرش دربریم و در نهایت هم به این نتیجه رسیدیم که بهتره که انجام بدیم چون دیگه دستور کتبی از کارفرما بود. حالا فکر نکنید که خرید این اقلام به ما کمک می کنه که گزارش هامون رو زودتر تصویب کنیم و یا اینکه می تونیم زودتر صورت وضعیتمون رو نقد کنیم.
نه از این خبرها نیست اینها وظایف ما بعنوان مشاوره و هیچ ربطی به مسائل فوق نداره.
مخمل طبق تحقیقاتی که انجام داد متوجه دو نکته شد که ما رو به عمل به دستورات کارفرما مجبور کرد. اول اینکه روسای مافوق این رئیس دپارتمان برخلاف تصور ما احتمالا از موضوع خبر دارند و دوم اینکه مشاورهای دیگه هم مجبور شدن سایر نیازهای این دپارتمان رو برطرف کنن. به عنوان مثال یکیشون مسئول پارکت کردن کف اونجا شده و دیگری باید یه پرینتر رنگی سه کاره بخره.
نمی دونم چی بگم والا. بخندم یا گریه کنم؟ شما چی فکر می کنید؟
یه روز که از بیمه برگشته بود در حالیکه کارم حسابی گره خورده بود و عصبانی بودم، آقای همکار بغل دستیم به من پیشنهاد کرد که تو یه وبلاگ این خاطرات رو بنویسم و همونجا ایده اولیه ایجاد شد.
بدون داشتن هیچ منظور سیاسی باید بگم به نظر من و بسیاری دیگه از ارباب رجوع ها فساد اداری تو کشورمون رشد صعودی داشته و از بد روزگار این رشد تصاعدی بوده و هست. قبول دارم که هر کدوم از ما سهمی در افزایش این فساد داریم چه کارمندای محترم و چه من ارباب رجوع که حاضرم رشوه بدم که کارم راه بیفته ولی هر چی فکر می کنم نمی تونم به نتیچه برسم که چطور میشه جلوی این وضع رو به عنوان یک ارباب رجوع گرفت.
شاید اگه روز اول به من می گفتن که با رشوه کارت راه میفته من تحت هیچ شرایطی زیربار نمی رفتم ولی به تدریج و بعد از سرگردانی فراوون تو راهروهای اداره ها باید اعتراف کنم که به تدریج جزیی از این بدنه فاسد شدم و حاضرم طرف مستقیم بهم بگه چقدر می خواد که کارم راه بیفته. وضعیت اینقدر خرابه اینقدر خرابه که اگه کارمندی بدون هیچ چشمداشتی و بدون سرگردون کردن و پیچوندن من، همون اول کار، کارم رو راه بیاندازه و یا با یه راهنمایی درست مشکلم رو حل کنه و نه حتی از اون ساده تر با روی خوش با من برخورد کنه، باور کنید من شک می کنم و از اینکه در عوض این وظیفه اش چیزی ندارم که بهش بدم احساس عذاب وجدان می کنم.
اوضاع اینقدر خرابه که در خیلی مواقع وقتی پروژه ای به شرکتت پیشنهاد میشه، شخص پیشنهاد دهنده از روز اول درصد خودش رو تعیین میکنه و تو البته حق انتخاب داری که کار رو با احتساب درصد طرف قبول کنی و بتونی امور شرکتت رو پیش ببری و یا نه جانب درستکاری رو نگه داری و از قبول کار سرباز بزنی.
از این مقدمه طولانی بگذریم و بریم سراغ اصل مطلب:
با وجود اینکه همه به فساد اداری پنهانی معترفیم و همونطور که گفتم خیلی از ما جزیی از اون شدیم ولی درخواست رشوه بصورت علنی و کتبی از عجایبی بود که چند روز پیش برای اولین بار باهاش روبرو شدیم.
قضیه از این قراره که ما کارفرمای نگو و نپرسی داریم که کارفرمای سه تا از پروژه های شرکتمونه. اخیرا تغییر و تحولی در دپارتمانی که ما مستقیم باهاش کار می کنیم بوجود اومده و رئیس اون دپارتمان عوض شده. بگذریم از آزار و اذیتهای قبلی ها و مشکلاتی در مورد پروژه ها داریم و سنگ اندازی هایی که میشه.
دو روز پیش مخمل که رفته بود اونجا نامه ای رو با امضای رئیس جدید دپارتمان آورده با مضمون زیر:
به: شرکت محترم . . .
سلام علیکم
با عنایت به اینکه آن شرکت محترم تا این تاریخ مشاور طراحی سه پروژه این دپارتمان می باشد لذا به منظور تجهیز دفتر فنی این دپارتمان خواهشمند است دستور فرمائید در اسرع وقت وسایل مشروحه ذیل خریداری و تحویل این دپارتمان گردد.
امضا
رئیس دپارتمان
1- فکس مناسب یک دستگاه
2-لایترهای رنگی
3-سرویس رومیزی 3 دست
4- مداد تراش رومیزی 2 عدد
خدائیش شما بودید چه حالی بهتون دست می داد؟ ما که اولش کلی خندیدیم و بعد یه حساب کتاب سرانگشتی کردید و دیدیدم که یه چیزی حدود 250 تا 300 تومن هزینه داره و بعد سعی کردیم یه طوری از زیرش دربریم و در نهایت هم به این نتیجه رسیدیم که بهتره که انجام بدیم چون دیگه دستور کتبی از کارفرما بود. حالا فکر نکنید که خرید این اقلام به ما کمک می کنه که گزارش هامون رو زودتر تصویب کنیم و یا اینکه می تونیم زودتر صورت وضعیتمون رو نقد کنیم.
نه از این خبرها نیست اینها وظایف ما بعنوان مشاوره و هیچ ربطی به مسائل فوق نداره.
مخمل طبق تحقیقاتی که انجام داد متوجه دو نکته شد که ما رو به عمل به دستورات کارفرما مجبور کرد. اول اینکه روسای مافوق این رئیس دپارتمان برخلاف تصور ما احتمالا از موضوع خبر دارند و دوم اینکه مشاورهای دیگه هم مجبور شدن سایر نیازهای این دپارتمان رو برطرف کنن. به عنوان مثال یکیشون مسئول پارکت کردن کف اونجا شده و دیگری باید یه پرینتر رنگی سه کاره بخره.
نمی دونم چی بگم والا. بخندم یا گریه کنم؟ شما چی فکر می کنید؟
۲ نظر:
طبق معمول فقط میشه آه کشید. همه جا فساد اقتصادی پنهان و رشوه خواری هست اما تو این کشور با این میزان مدیریت مریض و سیستم فاسد اصلا چطور سنگ رو سنگ هنوز بند است معجزه است
bavar nakardanie bavar nakardani
mikhastam behet e-mail bezanam dishab, vaght nashod., .farda hatman behet telephon mikonam, bayad bahat harf bezanam. agar zang nazadam yadet bashe behem ye zangole bezani.
ارسال یک نظر