۱۱ آبان ۱۳۸۸

مسعود رسام هم رفت.

سبز سبزم ریشه دارم من درختی استوارم
سبز سبزم ریشه دارم در زمستان هم بهارم
شور و عشق و شادیم را از خدایم هدیه دارم
هرچه هستم هرچه باشم چشمه ام پاکم زلالم
چند روز پیش وقتی تو وبلاگ ویولت دیدم که نوشته مسعود رسام بیمارستان بستری شده و ازمون خواسته بود واسه سلامتیش دعا کنیم دلم گرفت و دیشب متاسفانه شنیدم که مسعود رسام هم رفت مثل خسرو شکیبایی، مثل احمد آقالو و مثل خیلی از هنرمندهایی که رفتن و با رفتنشون دل ما رو سوزوندن.
روحش شاد و یادش گرامی .
با شنیدن اسم مسعود رسام ناخوداگاه خیلی از ما یاد "خانه سبز" میفتیم. سریالی که دهه هفتاد وقتی من شاهرود دانشجو بودم جز محبوب ترین سریال های تلویزیون بود وبه لطف مسعود رسام و بیژن بیرنگ مجموعه ای از دوست داشتنی ترین هنرمندهای ما یکی از بهترین و به یاد موندنی ترین نقشها شون رو آفریدن. یادمه با چه ذوق و شوقی می نشستیم پای تلویزیون و چقدر از دیدن این سریال لذت می بردیم.خانه سبز با دکلمه زیبای خسرو شکیبایی و بعدش هم یه آهنگ زبیا شروع می شد و در به یک تیتراژ پایانی قشنگ هم ختم می شد و بازیگرایی مثل حمیده خیر آبادی (نادره) ، خسرو شکیبایی ، مهرانه مهین ترابی ، رامبد جوان ، آتنه فقیه نصیری و اکرم محمدی توش بازی می کردن و اون آقای پیر که من خیلی دوستش دارم و شخصیت محبوب من تو اون سریال بود (ولی متاسفانه الان اسمش رو یادم نمی یاد- آهان الان سرچ کردم داریوش اسد زاده- خیلی دوسش دارم شاید بخاطر اینکه پیرمردها رو دوست دارم)
امروز وقتی داشتم دنبال شعر بالا می گشتم متوجه شدم مسعود رسام به جز خانه سبز کارگردان خیلی دیگه از برنامه های محبوب ما بوده مثل چاق و لاغر، دنیای شیرین دریا، دنیای شیرین، هاچین و واچین، محله بهداشت و محله برو بیا و سریال های همسران و غیر محرمانه.
شاید این هم جز همون فرهنگ مرده پرستیمون باشه نمی دونم ولی دلم گرفته، از این فکر که کسی که بخش زیبایی از دوران کودکیم رو ساخته و لحظات شادی برای من و خیلی از هم سن و سالها و هم نسل های من و حتی بزرگترهام خلق کرده، از این دنیا رفته، واقعا دلم گرفته.
برای اینکه زیاد هم مرده پرست نباشم ، باید بگم که ناخودآگاه هر وقت اسم مسعود رسام میاد تو ذهنم به یاد بیژن بیرنگ می افتم که تو خیلی تیتراژهای پایانی سریالها و برنامه های محبوبمون اسمش در کنار اسم مرحوم رسام می اومد. براش سلامتی و شادی و طول عمر آرزو می کنم و همینطور صبر بخاطر از دست دادن یار و همکار همیشگیش
پ.ن.1: شعر بالا رو که بخشی از تیتراژ پایانی خانه سبز بود، بعد از کلی گشتن از اینجا برداشتم. اینجا رو هم ببینید بد نیست

۱ نظر:

zizilak گفت...

man emroz omadam inja sar zadam che azab vojdani gereftam, kheyli vaghte ke chizi naneveshtam, bebakhshid, ghol midam zoodi dokhtare khoobi besham zizili joonam