آه عزیزم تو چه نعمتی بودی و من قًدرت رو ندونستم. چقدر دلم برات تنگ شده. قبلا هم دور از تو مونده بودم ولی چون از قبل می دونستم تحمل دوریت برام راحت تر بود. چرا بی خبر گذاشتی رفتی اون هم 48 ساعتتتتتتتتت.
باور کن همه استخونام درد می کنن و چشمام سفید شد بس که به مونیتور زل زدم. همیشه تا یه نعمتی داری قدرش رو نمی دونی و همینکه از دستش میدی پی به ارزش هاش می بر.ADSL عزیزم تو این دو روز گذشته تازه فهمیدم چه نعمتی هستی. دلم برات تنگ شده برای روز آن لاینم و بقیه سایت های خبری. برای ایمیلای نخوندم و از همه مهمتر برای مرزعه قشنگم. خواهش می کنم زود تر بیا که خماره خمارم.
*******
من همیشه گفتم اینترنت یکی از عجایب عصر حاضره و واقعا فاصله ها رو به صفر رسونده. من همیشه مبهوت دنیای اینترنت بودم و هستم ولی از روزی که ADSL شرکت راه افتاده، من و زیزیلک تقریبا هر روز به هم یه ایمیل می دیم و من به عشق دیدن ایمیل زیزیلک هر زور صبح وقتی می رسم شرکت اولین کاری که می کنم روشن کردن کامپیوتر و رفتن توی Gmail بوده و هست. نزدیک دو ساله که این کار هر روز صبح منه. از وقتی هم که زیزیلک رفته آمریکا ما تقریبا هر روز صبح ها به وقت ما و نصف شب ها به وقت یزیلک با هم چند دقیقه ای چت می کنیم. تقریبا خبری نیست که روز قبل اتفاق افتاده باشه و به هم نرسونیمش. بقیه کارهایی که جز برنامه روزانه ام شده چک کردن سایت های خبری و چند تا وبلاگ مورد علاقه ام و بعضی وقت ها هم مطلب گذاشتن تو این وبلاگه.
این برنامه روزانه بدون اینکه توجه چندانی بهش داشته باشم تقریبا هر روز انجام شده بجز وقت هایی که سرم واقعا شلوغ بوده که باز هم چک کردن Gmail و خوندن ایمیل زیزیلک از قلم نمی افتاد. خب این روز ها بخاطر فضای انتخابات خوندن سایت های خبری و چک کردن اخبار مربوط به کاندیداها هم جز لاینفک زندگی شده بود. از همه این ها مهمتر اعتیاد جدیدم بود. یکی از دوستان من رو با به یه بازی FarmTown تو Facebook دعوت کرده بود و من هم تو این یکی دو هفته اخیر بطور وحشتناکی معتادش شده بودم. یه زمین داشتم که با یه برنامه از پیش تعیین شده دونه های یه روزه و دو روزه و سه روزه کاشته بودم. طبق برنامه ریزی دقیق و حساب شده دیروز برای اولین بار همه محصولاتم نزدیکای ظهر با هم می رسیدن و آماده درو بودند. با فروش اونها و کاشت زمین من سطحم به حدی می رسید که می تونستم زمینم رو بزرگ کنم و خونه و استخری که از روز اول بازی ارزوی خریدش رو داشتم بخرم.
تصور کنید دیروز با چه عشق و هیجانی کامپیوترم رو روشن کردم و صفحه اینترنتم رو باز کردم. ولی متاسفانه با پیغام "Internet Explorer cannot display the webpage" روبرو شدم. از همکارام پرسیدم هیچکی اینترنت نداشت. چراغ ADSL مودم هم قرمز بود. چرا؟ هیچکی نمی دونست.
بعد دو ساعت متوجه شدیم که اون خط تلفنی که ازش ADSL گرفتیم بخاطر کابل برگردون تا 72 ساعت قطعه. دیروز واقعا به هممون سخت گذشت. همه یه جورایی خمار بودیم یکی بخاطر اینکه ایمیلاشو چک نکرده بود و یکی بخاطر اینکه از اخبار کاندیدای مورد علاقه اش خبر نداشت و . . . و منهم بخاطر همه اونها و مزرعه عزیزم. (البته دوست مهربونم رفت برام محصولاتم رو درو کرد)
امروز تلفنمون وصل شده ولی هنوز مشکل ADSL برطرف نشده و من همچنان خمار خمارم. از صبح 25 بار چک کردم و نمی دونم کی وصل میشه. تموم اشتخونام درد می کنه. تورو خدا نیم شاعتم که شده به من اینترنت برشونید.
در نهایت دلتنگی و تاسف با دلی غمگین و قبلی شکسته و در تاریخ 30 اردیبهشت 1388 ساعت 14:30 نوشته شد.
یک مرزعه دار دور از مزرعه.
بعدا نوشت: امروز پنجشنبه است و هنوز اینترنتمون وصل نشده از دیروز تاحالا 10 دفعه به سپنتا زنگ زدم و هر بار یه جوابی شنیدم در نهایت جواب ها به این ختم شد که امروز هم اینترنت نداریم. تا شنبه خدا بزرگه.
آن لاین نوشت: امروز صبح که اومدم با ناامیدی به چراغ ADSL مودم نگاه کردم و در نهایت خوشبختی بعد از چهار روز چراغش سبز بود. هورااااااااااااااااااااااااااا
بی ربط نوشت: تاحالا شده پای صحبت ها و خاطرات کسی بشینید که وقتی حرف می زنه اینقدر لذت ببرید که احساس کنید دوست دارید از حرف هاش جزوه بردارید؟ دیروز من این شانس رو داشتم. بابای کیومرث رو بعد از چند سال دوباره دیدم. مدت کمی با هم بودیم ولی واقعا واقعا از حرف زدنش، شعور و دیدش نسبت به زندگی لذت بردم. حتی خاطراتی که تعریف می کرد جذاب و آموزنده بود. دلم می خواست یه ضبط داشتم و همه حرف هاش رو ضبط می کردم. خلاصه دیروز کلی انرژی مثبت گرفتم. حیف که این انسان خوب و خونواده عزیزش کیلومترها از ما فاصله دارن و سعادت برخورداری از مصاحبتش خیلی کم پیش میاد. واقعا لذت بردم.
۶ نظر:
چون هنوز زیزیلک در مورد دوتا لینک پیشنهادی من نظری نداده و نونوچه قبول کرده من فعلا 50 درصدش (یعنی یکیش رو لینک می دم).
توکای مقدس این نظر رو داره که لینکای وبلاگش بهش کمک می کنن که سریعتر به وبلاگ مورد علاقه اش برسه. من هم یه کوه وبلاگ مورد علاقه دارم. میشه به همشون لینگ بدم؟
خب به سلامتی Facebook تو ایران فیلتر شد و تعداد زیادی کشاورز زحمتکش از جمله من تا اطلاع ثانوی موندیم تو خماری. دیروز صبح الکی ذوق کرده بودم.
تازه من دیروز انگور کاشته بودم و می خواستم درو کنم که دیدم که Facebook فیلتره. البته من با بدبختی و با کمک تکنولوژی به نام فیلترشکن زغالی موفق به درو کردن شدم (این فیلتر شکن هامعمولا دچار اشکال میشن و نمیشه خیلی روشون حساب کرد) تا بعد هم خدا بزرگه.
یک کشاورز برای رسیدن به مرزعه اش از سد هر مانع و فیلتری عبور میکنه.
فعلا که با فیلترشکن میرم تا بعد هم خدا بزرگه.
خب من به تنهایی خودم برای خودم چهارمین نظر رو هم میزارم.
امروز صبح تو حموم مثل ارشمیدس فریاد زدم یافتم یافتم. چی رو؟ اینکه جوجه یا خانم مدیر کیه؟
امروز یاد خانم مدیر افتادم و داشتم فکر می کردم که یه زنگ بهش بزنم و حالش رو بپرسم که یه دفعه یادم اومد که جوجه دوست منه نه نونوچه.
جوجه جونم (خانم مدیر عزیزم) خوشحالم که اومدی و خیلی خیلی ممنونم.
این نشون میده که حموم رفتن واقعا ذهن آدم رو باز میکنه و همینطور نشون میده که من در هر حالی به یاد دوستانم هستم.
zizili joonam mishe be manam begi ke jooje kie? to ye nazare khososi ya emailk?
migam khoobe on chand rooze manam internet nadashtam ziad allafe e-mail namondam :) hala ke ham man internet daram ham to koli migzare akh joon. migam in noonche ro ham biar facebooki kon ma rahat shima
rasti man mikhastam begam ke nazaram movafeghe vase oon webloga vali yadam raft. in be interneti ham bad dardie ha
خدارو شکر معلوم شد من بی تقصیرم
البته فکر کنم این جوجه خانوم یکم هواسش پرته یا شایدم کم توجهه
چون اشتباه گرفتن زیزیلی و زیزیلک ممکنه اما من که کلا تکلیفم معلومه
ارسال یک نظر