به یاد استاد شفیعی کدکنی که در دهه هفتم زندگی و در روزهایی که بسیاری از دوستدارنش در آرزوی استفاده از محضرش می سوزن ناگزیر بار سفر بست و رفت.
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
ز غبار این بیابان
هوس سفر نداری؟
همه آرزویم اما … چه کنم که بسته پایم
چه کنم که بسته پای
مبه کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد،بجز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت، به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
برسان سلام ما رابرسان سلام ما راسلام ما را…
واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من زیاد نمی شناختمش و فقط بعضی از شعرهاش (مثل شعر بالا) رو شنیده بودم و دوست داشتم ولی از شنیدن رفتنش غم سنگینی تو دلم نشست از فکر این که چه دلیلی همچین آدمی رو بعد از این همه سال مجبور به مهاجرت می کنه.
واقعا جای تاسف و از اون بدتر جای ترس داره.
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
ز غبار این بیابان
هوس سفر نداری؟
همه آرزویم اما … چه کنم که بسته پایم
چه کنم که بسته پای
مبه کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد،بجز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت، به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
برسان سلام ما رابرسان سلام ما راسلام ما را…
واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من زیاد نمی شناختمش و فقط بعضی از شعرهاش (مثل شعر بالا) رو شنیده بودم و دوست داشتم ولی از شنیدن رفتنش غم سنگینی تو دلم نشست از فکر این که چه دلیلی همچین آدمی رو بعد از این همه سال مجبور به مهاجرت می کنه.
واقعا جای تاسف و از اون بدتر جای ترس داره.
۲ نظر:
ای بابا مگه دغعه اوله که از این خبرا می شنوی .
بستنی بخور تا دلت خنک شه.
hala gofte shayad bargarde, doa kon to yek sal oza behtar beshe ham on bargarde ham man biam ye sari bezanam
inghadram be delet ghose rah nade. (albate goftanesh asone)
boooooose gonde ke ghose nakhori
ارسال یک نظر