هورا این اولین باره که من اینجا فارسی مینویسم. من هیچ وقت درستو حسابی کیبورد فارسی رو یاد نگرفته بودم. البته میخواستم اینجا نوشتن تمرینی واسه من باشه که انگلیسی یاد بگیرم. والی واقعن یه چیزایی هاست که سخته به انگلیسی بنویسی احساس آدم درست منتقل نمیشه. چند روزه که دارم با این اسباب بازی جدیده گوگل که میزاره فنگلیسی بنویسی کلی خوش میگذرونم. اولین email انگلیسیمو به زیزیلی زدم حالام امدم اینجا ببینم چی میشه باهاش نوشت.
دیشب طبقه معمول که این روزا من خواب بد بختی میبینم، خواب دیدم که تو دانشگاه شریفم و یه کسی تصمیم گرفته که ساختمون ابن سینا خیلی قدیمی و باید تخریب بشه که به جاش ی ساختمونه نو بسازن. ولی زحمت نکشیده این کارو یه وقتی انجام بده که کلاسها تعطیله واسه همین وقتی که کلاسها پر بوده ساختمونو تخریب کرده . خلاصه یه چیزی شده بود تو مایهای زلزلیه هائیتی یه عده هم گیر کرده بودن تو طبقهای بالا (تو خبه من ابن سینا ۸ طبقه بود) و نمیتونستن از ساختمون خارج بشن. یکیشونم از طبقی پنجم خودخوشی کرد، ولی وقتی خورد زمین هنوز زنده بود. خلاصه من به عادت اینجا زنگ زدم به ۹۱۱ که التماس کنم آمبولانس و آتشنشانی بفرستن. ولی بازم به مدله اینجا که به هر جایی زنگ میزنی یه منشی تلفنه مسخره اتوماتیک هزارتا حالت رو واست ردیف میکنه (البته پلیس معمولا اینجوری نیستا) شروع کرد پرسیدن که به چه زبانی میخای حرف بزنی و واسه اینکه با کسی حرف بزنی شماری چندو انتخاب کن و از این حرفا. منم داشتم فحش میدادم که بابا جونه یه آدم داره تلف میشه شما میپرسی به چه زبونی میخای اینو بگی؟ خلاصه که خیلی بد بود. بد دیدم واسه این بچههایی که اذیت شده بودن یه مراسم گرفتیم، همه سفید پوشیده بودیم و نشسته بودیم تو دلگشا و آوازایی رو میخندیم که شاد بشن. همه بودیم، از فکو فامیل بگیر تا همهی دوستای ایران و خارج نشین. لیلا خاتمی هم بود که من بدش رفتم از پدرام و لیلا حال خاتمی رو پرسیدم :)
بعدش خواب دیدم که آخرین ماهی مامان خانوم رو با مداد کشتم. یعنی داشتم باهاش بازی میکردم که مرد :( مونده بودم با چه زبونی به مامان خانوم بگم که دیدم با ۷-۸ تا قورباغه و مارمولک اومده خونه میگه تصمیم گرفتم به جای ماهی ای رو نگاه دارم.
بعدشم کلی خبه بی ربط دیگه دیدم. خلاصه میشه لطفآ یکی اینو تعبیر کنه؟ باز خوبه این دفع خبه جنگ و در گیری رو ندیدم و به خاطره شعرای جالبی که خوندیم نسبتا شد از خواب بیدار شدم بر عکس هر شب دیگه .
میگم این گوگل سریع تره ولی خیلی هم آسون نیست و بازی چیزا رو قات میزنه. ولی به من که حال داد خواب به زبونه فارسی تعریف کردن.
۱ نظر:
ترجمه این فارسی نوشتن از انگلیسی سخت تره :)
واللا این خوابی که دیدی از خواب جنگ بهتر نبود به نظر من. چه خوابهای عجیب غریبی می بینی فکر کنم ماله این باشه که نیومدی ایران :(
ارسال یک نظر