۲۸ مهر ۱۳۹۲

زیزیلی به آفریقا می رود-8

هفته دوم مهر یه کاری دادم دست خودم و یه هفته مرخصی بودم و خونه خوابیدم. به گارفیلد هم که تازه هفته قبل گذاشته بودیم رشت گفتم بیاد و یه هفته با هم بودیم. با اینکه بهم سخت گذشت ولی خوب بود. شنبه همون هفته مخمل اومد خونه و گفت از آفریقا برات یه بسته اومده و من فهمیدم بعد از مدتها انتظار حالا که من خونه نشین شدم این SAQA رسیده. ظاهرا با یه سرویس ارزون پست کرده بودن و واسه همین طول کشیده بود. کسی که ایران باید بسته رو تحویل می داد پنجشنبه زنگ زده بود و آدرس رو پرسیده بود و گفته بود تا ساعت 1 میاد که پیداش نشده بود و بسته رو شنبه آورده بود.

اون هفته که هر کاری کردم نتونستم خودم رو راضی کنم برم سفارت. اصلا در شرایطی نبودم که برم. هفته بعد شنبه اولین روز کاری من بعد از یک هفته بود و هی به مخمل گفتم برم دلار از حساب بکشم بیرون و اون هی جواب نداد تا بانک بسته شد. این دلارها به جونمون وصلن. نه من نه مخمل راضی نمی شدیم تبدیلشون کنیم واسه پول زور که وثیقه سفارت باشه.
خلاصه شنبه و یکشنبه به جمع و جور کردن و مرتب کردن و اسکن مدارک گذشت و یکشنبه بلاخره من 1500 دلار رو از حسابم کشیدم بیرون و 150 دلار هم خونه داشتم بردم فروختم. قیمت دلار در بالاترین نرخ ممکن تو چند هفته اخیر بود که میشد 3030 تومن و دقیقا 1650 دلار شد 4.999.500 تومن که 500 هم اضافه داد و 5 میلیون شد.

 بخش ویزای سفارت از یکشنبه تا چهارشنبه هر هفته از ساعت 9:30 تا 12:00 جوابگوست مسئولش هم آقای نوروزیه. یه آدم جدی که بعضی وقتها بداخلاق هم میشه ولی کلا مودبه و درد مجموع یه ذره حرص آدم رو درمیاره. من یکشنبه به آقای نوروزی زنگ زدم و باهاش هماهنگ کردم واسه فرداش گفت از 9:30 هستیم.

دوشنبه تا من به خودم بیام و مخمل راضی شه که راه بیفته و بعد هم ترافیک پل پارک وی و خیابون ولیعصر، ساعت 11:30 رسیدیم سفارت. به آقای نوروزی که گفتم واسه Qouta Premit اومدم. شاکی شد و گفت من گفته بودم 9:30 اونجا باش تو الان اومدی این 45 دقیقه کار داره و ما تا ساعت 12 نیستم. گفتم اگه مشکلی هست برم فردا بیام ولی مدارک رو گرفت و دقیقا تا ساعت 12:20 دقیقه کار ما طول کشید. خلاصه اینکه اگه Qouta Premit دارید کله سحر برید سفارت. ساعت 12:20 رسید پاسپورتها و رسید پولمو نازنینمون رو داد دستمون و تاکید کرد که رسید پول گم بشه پولتون سوخته. مخمل می گفت بعد از سه سال برمی گردیم و بی پولیم و میگیم چه خوب که اینجا پول داشتیم :)

آقای نوروزی البته به ما گفت که رزرو بلیط حتما باید باشه (از همکارهای قبلیم نخواسته بود) و قرار شد بعدا براش فکس کنم. ضمن انکه واسش جالب بود که به جای مخمل من درخواست ویزای کار دارم. همین که برگشتیم شرکت به جولی ایمیل زدم و جریان رزرو بلیط رو گفتم که قرار شد تاریخ تعیین کنم که واسم بلیط رزرو کنه. تازه بعد از این جریان ها من استرس رفتن گرفتم و از اون شب دائم بی خوابی و سر درد و استرس دارم. 





۲ نظر:

zizilak گفت...

eh, mage gharar nabood Julie in poolo bede? in vakile ham vaghen kholeha!

zizili گفت...

یادم رفت بنویسم که 1200 دلارش رو بهم میدن. آقای همکار با خودش میاره ایران

اونا بهش رند میدن و اون به من معادلش رو دلار ولی من می خوام بهش بگم بهم رند بده که اونجا به دردم بخوره