۲۴ دی ۱۳۸۷

اهدای عضو اهدای زندگی (Blogfa - by Zizili)

دیشب ساعت ۷ برنامه در شهر شبکه پنج پسر 10 ساله ای به اسم منصور رو نشون داد که فکر کنم بخاطر یک تصادف در روز عاشورا ضربه مغزی شده بود. این پسر که علاقه زیادی به مداحی داشت و برای مداحی در جمع هم سن و سالهای خودش رفته بود که متاسفانه تصادف می کنه.

چیزی که خیلی منو تحت تاثیر قرار داد برخورد پدرش با این مسئله بود. این پدر که فارسی رو هم به زور حرف می زد و من حدس میزنم که تحصیلات چندانی (حداقل دانشگاهی) نداشت در حالیکه پسر یازده سالشو از دست داده بود و همه می دونیم چه درد سنگنیه سعی می کرد آرامشش رو حفظ کنه و در مورد اینکه چرا حاضر به اهدای عضو شده توضیح داد.

اون می گفت همینطور که مادر منصور بالا سرش داشت آروم باهاش حرف می زد من بهش گفتم صدای گریه رو بیرون می شنوی. حالا که پسر ما مرده ما می تونیم حداقل به چند نفر دیگه زندگی بدیم و باعث بشیم چند تا خونواده دیگه گریه نکنن. دایی اون مرحوم هم می گفت این جسم در هر حال میره زیر خاک ولی ما می خواستیم که خودش زنده باشه تو وجود چند نفر دیگه. این حرفها خیلی خیلی منو تحت تاثیر قرار داد. خیلی کارشون قشنگ بود و از اون قشنگ تر طرز تفکرشون بود توی اون لحظه های سخت و وحشتناک. در هر حال اعضای بدن اون پسر خردسال رو به 5 نفر پیوند زدند و 5 نفر به زندگی برگشتند در حالیکه خودشون و خونوادشون همیشه برای اون پسر طلب امرزش می کنن.

روحش شاد. امیدوارم خدا به خونواده فداکارش هم صبر و بردباری و سلامتی بده.

یاد چند سال پیش افتادم که یکی از بستگان ضربه مغزی شده بود و خونواده اش به رغم اصرار همه اطرافیان حاضر به اهدای اعضاش نشدند و اون مرحوم رو چیزی نزدیک به 10 روز زیر دستگاه نگه داشتند تا قلبش هم از کار افتاد. قلبی که می تونست امروز تو سینه یکی دیگه باشه. حالا فکر می کنید چی شده. خواهر اون مرحوم که یکی از مخالفان بوده دیالیزی شده و تو صف پیوند کلیه است که البته امیدوارم هر چه زودتر یه اهدا کننده پیدا کنه.


من فکر می کنم که نگرانی در مورد سرنوشت همه مردم جهان مهمه بخصوص نگرانی در مورد سرنوشت مردم کشور خودمون. در مورد پیوند اعضا خیلی خیلی بیشتر از این می شد تبلیغ کرد و رو فرهنگ مردم کار کرد. هنوز با خیلی ها که صحبت می کنم می گن در مورد مرگ مغزی امید دارند که طرف برگرده و بخاطر همین تو شرایط مشابه اجازه نمی دن که اهدای عضو انجام بشه. خیلی ها هم هستند که خودشون شاید مایل به این کار باشند ولی بعد از مرگ مغزی خونوادشون مخالفت می کنن.


حداقل مسئولین ما می تونن در مورد سایت اهدای عضو تبلیغ کنن و مردم رو بیشتر با این سایت آشنا کنن. من مطمئنم که خیلی ها دوست دارن وقتی زنده هستند در مورد اعضای بدنشون تصمیم بگیرند و اجازه اهدای عضو رو در صورت مرگ مغزی بدن. خود من چند وقت پیش بطور کاملا تصادفی این سایت رو پیدا کردم و قبلش هیچ چی در موردش نشنیده بودم. بعد از آشنایی با این سایت سعی کردم دوستانم رو هم دعوت کنم که به این سایت بپیوندند و الان وظیفه خودم می دونم که آدرسش رو اینجا بزارم.



برای دریافت کارت اهدای عضو می تونید به این سایت مراجعه کنید:


http://www.iran-ehda.com


امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید.


پ.ن : به نظر شما چرا نوشته های ما این روزها بیشتر رنگ غم داره تا شادی؟


۶ نظر:

zizilak گفت...

vaghteshe ke noonche ye keyki chizi yademon bede

نونوچه گفت...

چه کیکی ؟ چه چیزی ؟
می خواستم امشب کلی نق بزنم , میگن عضویت شما توسط مدیر وبلاگ غیر فعال شده ؟ از اولشم این زیزیلی زورش به من بیچاره می رسید !
حالا بگذریم
کسی مطلبی , چیزی , در مورد سقف کرومیت کامژوزیت نداره ؟ اطلاعاتی ؟ دیتیل اجرایی ؟
به من عاجز ناتوان ژایان نامه دارنده دیتیل ندارنده کمک کنید .

نونوچه گفت...

ببخشیدا هرچی ژ که بالا می بینید منظورم ب با سه نقطه است
کامبوزیت - بایان نامه

نونوچه گفت...

سلوم . ای ول . مدت ها بود که می خواستم عضوشم . بالاخره امشب عضو شدم . راستی به نظر شما مامانم بوستمو می کنه که آدرس خونشو دادم ؟
اخه اگه آدرس خونه خودمونو می دادم کولوچه بوستمو می کند .
درضمن یکی به من بگه که این ب سه نقطه رو چطور بنویسم .

نونوچه غمگین گفت...

یعنی هنوز مدیر وبلاگ از خواب بیدار نشده که به من اجازه نوشتن مطلب بده ؟

زیزیلی گفت...

وای نونوچه جونم من نمی دونستم تو تو وبلاگ اینقدر بانکمی