۲۳ فروردین ۱۳۸۸

اخراجیهای 2 و سوپر استار (2) (Blogfa - by Zizili)


من همیشه نسبت به کسایی که رفتند و جنگیدن احترام خاصی قائل بودم و هستم. این جنگ بخاطر هر چی که بوده و این آدما بخاطر هر دلیل و آرمانی که رفتن جنگ مهم نیست. مهم اینه که واقعا اگه اونا نجنگیده بودن ما امروز وضعیت دیگه ای داشتیم.

ولی نکته ای که من هم باهاش مشکل دارم سواستفاده از این آدماست. مثل هر اتفاق دیگه ای تو این کشور یه عده ای هزینه کردند و یه عده دیگه استفاده اش رو بردند. فیلم هایی مثل فیلم های آژانس شیشه ای و خیلی دیگه از فیلم های آقای حاتمی کیا، من و خیلی های دیگه رو تحت تاثیر قرار داده و فکرمون رو به این مسئله معطوف کرده که واقعا چند درصد از بازماندگان این جنگ بخصوص کسایی که مجروع شدند و یا بهترین سالهای عمرشون رو تو اسارت گذروندند با روند اتفاقات بعدش موافقند و خیلی از مسائل دیگه. چند وقت پیش ما سوار یه ماشینی شدیم که راننده اش جانباز بود (اگه اشتباه نکنم شیمیایی شده بود) و از خیلی چیزا گله داشت.

از این حرف ها که بگذریم باید به این عده، عقیده شون و فداکاریهاشون احترام گذاشت. اتفاقی که در اخراجی های ۲ افتاد به نظر من یه جور بی احترامی به آدمای جنگ بود. هر چند که من چون جزشون نیستم حق ندارم وکیلشون باشم و از قولشون حرف بزنم.

بااینکه از فیلم اخراجیهای ۱، بخاطر تغییر یکدفعه فضا از طنز به صحنه های بسیار ناراحت کننده، خوشم نیومد و اشکالات ساختار تو داستانش زیاد بود و در اوج اون صحنه ها که می تونستن تو رو تحت تاثیر قرار بدن، خالی بندی رو حس می کردی، بازم فیلمی بود که پیام داشت. فیلم آدمایی بود که تو حال و هوای جبهه عوض می شن و یه جورایی شستشوی . . . می شن.

ولی اخراجیهای ۲، یه فیلم سرتاسر خالی بندی و غیرقابل باور و پر از شوخیهای هجو و مبتذل. حتی تو نظرسنجی ها ظاهرا خیلی از آدمای سنتی از اینکه این فیلم رو با خانواده شون دیده بودند افسوس می خوردند. ولی نکته ای که بیشتر از همه منو از این فیلم دلزده کرد پخش سرود "ای ایران" در اخر فیلم و اجراش توسط اسرای ایرانی بود. همون سرودی که تا چندسال پیش . . . چی بگم. چی می تونم بگم جز اظهار تاسف.

نکته ناراحت کننده فروش خیلی زیاد این فیلم بود که سلیقه مخاطب ایرانی رو نشون میده. در حالیکه فیلم معناگرایی مثل "بیست" با بازیهای فوق العاده زیبای پرویز پزستویی، علیرضا خمسه و مهتاب کرامتی چیزی کمتر از ۵۰ میلیون فروش داشته، اخراجیهای ۲ با فروش بالای ۳ میلیار تومن همه رکوردها رو شکسته. وقتی به این فکر کنی که هر دو جایزه نقش های مکمل زن و مرد به فیلم بیست رسیده و هر کس که این فیلم رو دیده تحت تاثیر داستان و بازیهای این فیلم قرار گرفته، اوج فاجعه روشن میشه. البته در این بین نقش نباید تبلیغات غیرمستقیم صدا و سیما و اختصاص دادن سالنهایی که قرار بود درباره الی توشون پخش بشه رو به فیلم اخراجها تو این رکورد شکنی ندیده گرفت.

خود من نمونه ای از مخاطبان گسترده ایرانی هستم که حاضر نیست بره فیلم بیست رو ببینه و با اینکه می دونه اخراجیهای ۲ چه فیلمیه ولی بازم میره و میشینه تو سالن و میبینتش. در مورد خودم میگم. من نظرم اینه که خودم به اندازه کافی بدبختی دارم و تفریحی هم به اون صورت ندارم پس وقتی میرم سینما دلم میخواد دیگه به بدبختی فکر نکنم و اصلا این دوساعت به هیچی فکر نکنم بنابراین میرم و از این دست فیلمها می بینم. می دونم که این حرف خیلی از کسایی که اخراجیهای ۲ رو دیدند و بیست رو حاضر نیستند ببینند.

البته یادمون نره که سالهاست از فیلم طنز خوب تو این سینمای از دست رفته خبری نیست. گذشت او نزمانی که اجاره نشین ها رو میدیدم. سینمای ایران داره به قهقرا میره و دیگه چیزی ازش باقی نمونده. یادمون باشه تو همین سینما در سالهای گذشته فیلم "لیلی با من است" ساخته شد که هم حال و هوای طنز داشت و هم حرفی که می خواست بزنه همون حرف اخراجی های ۱ بود (اخراجی های ۲ که اصلا حرف و پیامی برای گفتن نداشت.) ولی اون فیلم کجا و این فیلم کجا.

وقتی به حاتمی کیا مجوز داده نمیشه، فیلم مهرجویی به اون روز میفته و کسی مثل تهمینه میلانی اگه بخواد فیلم بسازه باید سوپر استار رو بسازه خب معلومه که من مخاطب میرم میشینم اخراجیهای ۲ رو می بینم.

وقتی داشتم تو سایت سینمای ما می گشتم دنبال مطلب برای پست قبلیم، یادداشت انتقادی آقای عبدالجبار كاكايي رو دیدم در مورد فیلم اخراجیهای دو که بد نیست اینجا براتون بذارم.


سینمای ما - «عبدالجبار كاكايي»، شاعر انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، درباره فيلم «اخراجي‌ها2» نوشته است كه دوست نداشته چهره تحريف‌شده آرمان‌گراهاي دهه شصت، مضحكه شود.
كاكايي تماشاي فيلم «اخراجي‌ها2» همراه با پسرش را دستمايه نوشتن يادداشتي انتقادي با عنوان «يه روز به دنيا خنديديم، يه روز به همديگه، حالا به خودمون مي‌خنديم» قرار داده است.
كاكايي در اين يادداشت مي‌نويسد: «از بارون عصر بيست فروردين با پسرم پناه برديم به سينما پايتخت و اخراجي‌ها2 در حال نمايش بود. از اين كه كارگردان آدم‌هاي شبيه به خودش رو دستمايه خنده مردم تهرون هشتاد و هشت كرده، ناراحت شدم. دوست نداشتم چهره تحريف شده آرمان‌گراهاي دهه شصت، مضحكه مردم بشه. اما به هرحال اتفاقيست كه در برابر چشم عقلاي سينما افتاده و برادران زودجوش و ديرپز انقلاب و جنگ آخرين شيرين‌كاري‌هاشون رو نشون مي‌دن. يه روز جلوي دانشگاه يه روز سر چهار راه حالا هم رو پرده سينما.»
كاكايي در ادامه يادداشت خود خطاب به پسرش آورده است: «نه پسرم جنگ اين نبود. اين آدماي عملي و لمپن به كيلومتر پنجاه جبهه مي‌رسيدن استحاله مي‌شدن. ديگه تا اردوگاه اسارت به همون حال نمي‌موندن. پسرم كسي كه بوي مرگ رو بشنوه خماري از سرش مي‌پره. پسرم دنياي ذهني كارگردان به اندازه شخصيت‌هاي فيلمشه. او فكر مي‌كنه اگه روحاني و جاهل به درك هم برسند همه مشكلات كشور حله. نجبا و عقلا هم يا دكترهاي هالو هفت شنبه هستند يا هواپيما رباهاي منافق.»
اين شاعر و ترانه‌سراي دفاع مقدس ادامه مي‌دهد: «پسرم ما خسته شديم و داريم به خودمون مي‌خنديم. اين‌تلخ‌ترين خنده يه نسل سرخورده است. پسرم برگشتن به مردم هزينه‌هاي زيادي داره و تو سعي نكن اون قدر از مردم فاصله بگيري كه مجبور شي با اين شيرين‌كاري‌ها دلشونو به دست بياري.»
كاكايي در پايان يادآور مي‌شود: «همين حرفا رو تو برگشت به پسرم گفتم؛ زير باروني كه خنده‌هاي تهرون هشتاد و هشت رو خيس كرده بود.»

۱ نظر:

zizilak گفت...

manam movafegham, ehterami ke in adama be dast avordan ro bayad heft kard, ma hich kodom hata nemitonim tasavoresho bokonim ke 10 sal esarat yani chi, ya ta akhare omr majrooh boodan va mariz boodan yani chi