امروز چندان حال و حوصله خوبی ندارم. فکر کنم بخاطر کوه کارهاییه که پیش رو دارم و وقت محدودم. در هر صورت با این حال خرابم اومدم مطلب گذاشتم و همینکه دکمه ارسال پیام رو فشار دادم صفحه پرید. فکر کن. اصلا حوصله دوباره نوشتن ندارم واسه همین خلاصه می نویسم. دیگه از این وضعیت اینترنت خسته شدم. بیشتر از یک ربع سعی کردم که دوباره این صفحه رو بالا بیارم. بلاخره هم با فیلترشکن موفق شدم. اخه این چه وضعیه که تو این کشور داریم. خدایا چی مشد اگه اقلا یه اینترنت درست و حسابی داشتیم.
مدتهاست بخاطر دغدغه هام وبلاگ آقای محمد مصطفایی رو دنبال می کنم. وکیلی که خیلی از پرونده های مورد توجه من رو داشته از جمله بهنود شجاعی.
امروز بعد از مدتها بلاخره تو این وبلاگ یک خبر متفاوت خوندم. یک محکوم به قصاص توسط مادر مقتول بخشیده شد. قاتل مردی بوده که دچار جنون آنی شده و همسرش رو با بیرحمانه ترین وضعی بخاطر یک شک احمقانه و اشتباه کشته. حالا مادری که دخترش رو از دست داده از حق خودش گذشته و گفته "به خود می گفتم که نمی توانم جان کسی را بگیرم و قدرت به دار آویختن کسی را ندارم. تا اینکه با خدا معامله کردم و فقط و فقط برای رضای خدا قاتل فرزندم را بخشیدم."
نمی تونم دقیقا احساسم رو از خوندن این خبر توصیف کنم. واقعا می تونید تصور کنید. خودتون رو یک لحظه بذارید جای اون مادر. یک نفر به طرز وحشیانه پاره تنت رو بکشه و تو بتونی از خونش بگذری. به نظر من این نهایت انسانیت و گذشت رو لازم داره. من که این همه در مورد لغو مجازات اعدام و قصاص ادعام میشه اگه بخوام صاد باشم باید بگم مطمئن نیستم بتونم همچین کاری بکنم و از خدا می خوام که همچین گذشتی رو تو وجود من هم قرار بده.
بعنوان یک زن ایرانی افتخار می کنم به این مادر همدانی و همه مادران این سرزمین که در طول تاریخ خشن ترین رفتارها رو تحمل کردن و زیر بار سخت ترین محرومیتها قرار گرفتن ولی همیشه در وقت مقتضی زیبا ترین صحنه های گذشت و ایثار و شجاعت و فداکاری رو رقم زدن. مادرانی که این روزها بیش از پیش ازشون می شنویم و می بینیم.
پ.ن1. چندین بار در طول نوشتن می خواستم از واژه های جوانمردی و بزرگمردی برای توصیف این مادر با گذشت استفاده کنم ولی حس کردم این یه جور کم لطفیه. چون این کار نهایت گذشت مادرانه بود و بس.
چند سال پیش مدیرم یکبار برای تعریف از من گفت " من به همه گفتم این خانوم توی کار مثل یه مرد می مونه. وقتی کار رو شروع میکنه تحت هر شرایطی باشه دقیق و سر وقت کارش رو تحویل میده" . راستش خیلی بهم برخورد که بعنوان اولین کارشناس خانوم تو اون شرکت سعی کردم نمونه کاملی از یه کارمند خانوم موفق باشم و نتیجه این بشه. از اون وقت تاحالا به این مسئله حساس شدم. واقعا فکر نمی کنید اینکه بهترین تعریف از یک خانوم این باشه که "فلانی مثل یه مرد می مونه" بخاطر فرهنگ مردسالارمونه. واقعا بنظر شما این انصافه؟
پ.ن2: الان که دوباره خوندم دیدم با نوشته قبلیم متفاوته و من قبلیه رو ترجیح میدادم ولی اشکال نداره.
مدتهاست بخاطر دغدغه هام وبلاگ آقای محمد مصطفایی رو دنبال می کنم. وکیلی که خیلی از پرونده های مورد توجه من رو داشته از جمله بهنود شجاعی.
امروز بعد از مدتها بلاخره تو این وبلاگ یک خبر متفاوت خوندم. یک محکوم به قصاص توسط مادر مقتول بخشیده شد. قاتل مردی بوده که دچار جنون آنی شده و همسرش رو با بیرحمانه ترین وضعی بخاطر یک شک احمقانه و اشتباه کشته. حالا مادری که دخترش رو از دست داده از حق خودش گذشته و گفته "به خود می گفتم که نمی توانم جان کسی را بگیرم و قدرت به دار آویختن کسی را ندارم. تا اینکه با خدا معامله کردم و فقط و فقط برای رضای خدا قاتل فرزندم را بخشیدم."
نمی تونم دقیقا احساسم رو از خوندن این خبر توصیف کنم. واقعا می تونید تصور کنید. خودتون رو یک لحظه بذارید جای اون مادر. یک نفر به طرز وحشیانه پاره تنت رو بکشه و تو بتونی از خونش بگذری. به نظر من این نهایت انسانیت و گذشت رو لازم داره. من که این همه در مورد لغو مجازات اعدام و قصاص ادعام میشه اگه بخوام صاد باشم باید بگم مطمئن نیستم بتونم همچین کاری بکنم و از خدا می خوام که همچین گذشتی رو تو وجود من هم قرار بده.
بعنوان یک زن ایرانی افتخار می کنم به این مادر همدانی و همه مادران این سرزمین که در طول تاریخ خشن ترین رفتارها رو تحمل کردن و زیر بار سخت ترین محرومیتها قرار گرفتن ولی همیشه در وقت مقتضی زیبا ترین صحنه های گذشت و ایثار و شجاعت و فداکاری رو رقم زدن. مادرانی که این روزها بیش از پیش ازشون می شنویم و می بینیم.
پ.ن1. چندین بار در طول نوشتن می خواستم از واژه های جوانمردی و بزرگمردی برای توصیف این مادر با گذشت استفاده کنم ولی حس کردم این یه جور کم لطفیه. چون این کار نهایت گذشت مادرانه بود و بس.
چند سال پیش مدیرم یکبار برای تعریف از من گفت " من به همه گفتم این خانوم توی کار مثل یه مرد می مونه. وقتی کار رو شروع میکنه تحت هر شرایطی باشه دقیق و سر وقت کارش رو تحویل میده" . راستش خیلی بهم برخورد که بعنوان اولین کارشناس خانوم تو اون شرکت سعی کردم نمونه کاملی از یه کارمند خانوم موفق باشم و نتیجه این بشه. از اون وقت تاحالا به این مسئله حساس شدم. واقعا فکر نمی کنید اینکه بهترین تعریف از یک خانوم این باشه که "فلانی مثل یه مرد می مونه" بخاطر فرهنگ مردسالارمونه. واقعا بنظر شما این انصافه؟
پ.ن2: الان که دوباره خوندم دیدم با نوشته قبلیم متفاوته و من قبلیه رو ترجیح میدادم ولی اشکال نداره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر