۲۰ بهمن ۱۳۸۹

شماره تلفنی که دیگه صاحبش نیستیم

یه مقدمه طولانی برای این پست نوشته بودم و راستش خیلی سعی کردم ملایم بنویسم و خیلی از حرفهای دلم رو هم نگفتم ولی باز هم از خط قرمزهای 30 یا 30 وبلاگمون رد شدم واسه همین ترجیح دادم تا اطلاع ثانوی بصورت پیش نویس باقی بمونه. ولی با همه چیزایی که اونجا نوشتم و همه حرفی که ننوشتم اگه بیام بگم که شماره تلفن خونمون یه شبه منفجر شد و 4 رقم وسطش به کل عوض شد و بخوام از این موضوع شکایت کنم، خداییش یه ذره وسط دعوا نرخ تعیین کردنه ولی بزارید حرفمو بزنم که یه ذره دلم خنک بشه.
هفته پیش یه روز عصر طبق معمول رفتیم سوپر محلمون برای خرید عصرگاهی و برخلاف معمول دیدیم آقای سوپری به جای اینکه با دیدن مخمل نیشش تا بناگوش باز بشه مثل برج زهرمار داره نگاهمون می کنه. خدایی کارد میزدی خونش درنمی اومد. برخلاف همیشه هم هر دو تا برادر تو سوپر بودن.
خلاصه که بهمون خبر خوش رو دادن و گفتن از دیشب تلفن های کل محل قطع بوده و به 17 که زنگ می زدی می گفت دلیلش نوسازی خطوطه و بعد از نوسازی کل محل فهمیدن که 4 رقم وسط تلفن هاشون عوض شده بدون اطلاع قبلی و بعدی. یعنی هنوز که به تلفن های قبلیمون زنگ می زنیم (الان هم زنگ زدم که دروغگو نشم) به جای اینکه خانومه بگه مشترک گرامی شماره فلان به فلان تغییر کرده، یا جیغ میزنه و یا بوق اشغال.
حالا ما از روز اولی که این تلفن رو گرفتیم خیلی وقتها تلفنمون قطع بود، مثلا مخابرات میومد برای ساختمون ته کوچه تلفن وصل کنه می زد و تلفن ما رو قطع می کرد و هرچی هم که زنگ می زدیم 17 فایده نداشت. یه بار که مخمل رفت خودش جلوی مخابرات یکی از آقاهای 17 رو کشون کشون آورد که درستش کنه. بعدش هم که کار ما شده بود اینکه تو محل همین که ماشین آقاهای 17 رو می دیدیم می دویدیم و خفتشون می کردیم و یه پولی بهشون می دادیم که بیان سیم های تلفنمون رو وصل کنن. یکی دوبار هم محلش نذاشتیم و خودش وصل شد. یه بار هم که برای پرداخت قبضش سه دفعه پول از کارتم کم شد و نزدیک یه سال دویدم که پولمو پس بگیرم. خلاصه این خط واسمون از همون اول دردسر بود.حتی وقتی خواستیم ADSL بگیریم چون وضعیت پرداخت قبضش قاطی پاتی بود، رو خط دومون گرفتیم.
ولی تصور کنید مثلا آزانس محلمون که شماره ش عوض شده هم خودش بدبخت شده و هم ما مشتریها. یا همین سوپر محلمون که از عصبانیت داشت سکته می کرد. بیچاره کلی تبلیغ و تراکت پخش کرده و شماره تلفنش رو به مشتریهاش داده و حالا روز از نو رو روزی از نو. تازه می گفت همه شرکت ها این شماره رو دارن و من باید به 100 جا زنگ برنم که درستش کنم. یا فکر کنید مثلا یه شرکت باید چه خاکی تو سرش کنه.
خلاصه که از اون روز هر وقت بهش فکر می کنم، آتیش می گیرم از اینکه تو این مملکت حتی اختیار شماره تلفن خودمون رو هم نداریم. اقلا نکردن از قبل بگن یا اینکه بعدش وقتی زنگ می زنی به خط قبلی اقلا شماره جدید رو بگه. خیلی عصبانیم. خیلی.
پ.ن. این روزها اینقدر دلیل برای عصبانیت و افسردگی هست که این یکی واقعا توش گم میشه.
بی ربط نوشت. چند وقته که قیافه سعید ملک پور و خانومش (با اینکه ندیدمشون) همش تو ذهنم. شب که می خوابم با فکر اونا می خوابم و صبح که پا میشم تصویر اونا میاد تو ذهنم. یه جورایی وقت هایی که خوشحالم یه دفعه یادشون می افتم و عذاب وجدان می گیرم. با همه اتفاقهای بدی که این چند وقت افتاده، فکر می کنم که باید امیدم رو از دست بدم ولی باز هم امید دارم. نمی دونم کسی اینجا رو می خونه یا نه ولی اگه از اینجا رد شدید ازتون خواهش می کنم براشون دعا کنید. این سرنوشت نسل ماست و هرکدوم از ما می تونست یه سعید و یه زهره باشه.

۴ نظر:

zizilak گفت...

zizili joonam, man azab vojdan gereftam ke hamash be khatere man majboori khodeto sansor koni. baba joon chikaret konam harchi mikhay benevis :D

emroz khosh begzare. man baraye hame doa mikonam

زیزیلی گفت...

چرا فکر می کنی به خاطر تو خودم رو سانسور می کنم.
من از وقتی یادمه هممون به خاطر شرایط مجبور بودیم خودسانسوری کنیم. اگه هم من جایی از خط قرمزها رد شدم (که کم هم نبوده) بعدش کلی خودم رو سرزنش کردم و نگران بودم.
امروز از صبح اومدم یه چیزی تو فیس بوکم بنویسم. 10 دفعه نوشتم و پاکش کردم و آخرش هم بیخیال شدم.
پس لطفا عذاب وجدان نگیر.
D:

نونوچه گفت...

ای بابا . چی می شه گفت . اینقدر خبر های تاسف بار این روزا می شنویم که پوستمون کلفت شده . دیگه تلفن که چیزی نیست . ولی من شمارتونو خیلی دوست داشتم دومین بار که بهتون زنگ زدم حفظ شدم . خیلی قشنگ بود . این جدیده عجیبه . خط دومتون هم که هیچ وقت یادم نمی مونه !
ولی مخابرات محل ما خیلی بهتره. وقتی شماره کولوچه عوض شد تا یک ماه خامونمه شماره جدید رو که اعلام می کرد هیچ خود به خود هم به شماره جدید وصل می شد . مدت ها من همون شماره قدیمی رو می گرفتم و بعد از شنیدن صدای خاله به شماره جدید وصل می شم . اینقد خاله این کارو تکرار کرد که بالاخره شماره رو حفظ کردم و بعد از اون هم تا یه ماه خاله می گفت شماره مورد نظر شما تغییر کرده .

زیزیلی گفت...

آره من هم شماره قبلی رو خیلی دوست داشتم. این جدید رو هنوز حفظ نکردم.
من هم همین رو میگم. کمترین کاری که وظیفه شونه همینه که شماره جدید رو اعلام کنن.