۲۲ مرداد ۱۳۹۲

زیزیلی به آفریقا می رود - 4

1- از بعد از اضای دو طرف قرارداد تا 10 تا 15 روز از طرف آفریقایی خبری نبود و واسه همین یه ایمیل زدم به جولی. اونم گفت که شرکت باید به یه شرکت که کارش تهیه ویزاست پول بده که اونا پروسه آماده کردن مدارک برای ویزا رو شروع کنن. از یه طرف دیگه دوستی دارم که با این شرکت از اول فروردین امسال قرارداد داره ولی مهاجرت کاناداش درست شده و رفته کانادا و هی اینا رو سر می دوونه. قرار بود اویل آگوست تاریخ قطعی بهشون بده که بازم نشد. ظاهرا اداره مهاجرت کانادا رفته تو اعتصاب و صدور P.R.  به تاخیر افتاده. خلاصه که نگران بودم نکنه وضعیت اون روند کار من رو تحت تاثیر قرار بده ولی اول هفته جولی ایمیل زد که پرداخت انجام شده و آدرس شرکت مهاجرتی  رو بهم داد که ترجمه مدارک رو براشون بفرستم که امروز یا فردا اینکار رو می کنم.
2- تعطیلات آخر هفته رفتیم رشت. همه از رفتن ما صحبت می کردن و واسه من یه جوری بود که انگار حرف ها در مورد یی دیگه ست. نمی تونم توضیح بدم چه جوریه. احساس نمی کنم که به همین زودی دارم میرم ولی هر وقت هم بهش فکر می کنم استرس می گیرم. واسه همین فکر کنم در بیشتر مواقع در فراموشی بسر می برم. زیرپوستی و یواش یواش به همه گفتیم که مهدی نمیاد و عکس العمل خاصی ندیدیم. فکر کنم کم کم دارم یاد می گیرم که چجوری باید خبرهای بد رو داد :)
3- به چک لیست سه صفحه ای که درست کرده بودم هی اضافه میشه ولی هنوز کارفرماهای محترم پول ندادن و ما در شرایط بی پولی بسر می بریم پس هنوز از خرید موارد لیست شده خبری نیست و در مورد کارها هم دست و دلم به کار نمی ره. خلاصه که می دونم 10 روز آخر روزی 48 ساعت وقت لازم دارم. 
4- قبل از سال 88 یه کلاس مکالمه خیلی خوب می رفتم و  از چهارشنبه شروع کردم به گوش کردن فایل هاش . ولی همچنان از 4 تا نرم افزارتخصصی که باید بلد باشم  دو تا رو که اصلا هیچچچچچچچچچچ و یکی دیگه رو که دوجلسه دیگه از کلاسش مونده و آخری رو هم بیخیال شدم. خدا رحم کنه
5- دختر دایی و شوهرش قراره بیان تهران زندگی کنن و الان در وضعیتی هستن که مرتب برای مصاحبه کاری و پیدا کردن خونه باید بیان و برگردن. دیشب هم خونه ما بودن. فکر کنم برنامه هامون یه جورایی با هم تداخل داشته باشه. :( البته جالبه که اونا میان و ما میریم. 
6- کارای شرکت خیلی بهم ریخته و داغون شده. نمی دونم چه گره ای به کار ما افتاده که باز نمیشه. یعنی تو این مدت این بدترین دوره شرکت بود که مصادف شده با رفتن من و این خودش مزید بر علته که نتونم فکرم رو برای رفتن جمع و جور کنم. بیشترین مشکلی هم که داریم مشکلات مالیه که بزودی فکر کنم به قول یکی از نماینده های مجلس پودرمون کنه.
پ.ن. امیدم واسه خوندن پست ها به زیزیلک بود که از وقتی گودر رفته دیگه وقتی پست می زارم اونم متوجه نمیشه. از خودش به خودش :)

۲ نظر:

zizilak گفت...

ey baba, komak mikhay az man?

Che khoob ke dokhtar dayi miad tehran. mamanam khoshhal mishe. kar gereftan?

زیزیلی گفت...

هیچکی واسه مامان خانوم زیزیلی نمیشه که :)